روسومي گويد : من دشمن تو وعقايد تو هستم ، اما حا ضرم جانم را براي آزادي تو وعقايد تو فدا كنم ‍.

روسومي گويد : من دشمن تو وعقايد تو هستم ، اما حا ضرم جانم را براي آزادي تو وعقايد تو فدا كنم ‍.

 

هفته آينده جلسه دادگاه دو نفر از دوستان  جوان روزنامه نگار   (  سر كارخانم مير  ناصري و   غزنويان ) به خاطر  نگارش گزارشي  انتقادي  در خصوص   نحوه بازداشت  تعدادي از جوانان در يك كافي نت مي باشد .   به همين خاطر ضمن آرزوي  ختم به خير شدن  جلسه  دادگاه براي اين دوستان به نكات زير اشاره مي كنم :

 

1-     استقلال  و آزادي  جز  محوري ترين شعارهاي مردم براي دستيابي  به جمهوري اسلامي  بود .  استقلال بدون آزادي و بدون ظهور اراده مردم، دوام نخواهد يافت و  آزادي  بدون استقلال  جز بردگي و در  واقع سلب آزادي، معنا و مفهوم ديگري نخواهد داشت.    ملتي در درون خود آزاد است كه از استقلال كامل برخوردار باشد و كشوري مي تواند مستقل بماند كه بتواند بر ارزشهاي موجود و فرهنگ ملت خود و اراده  آنان تكيه كند.

۲-      بيان آزادانه ديدگاههاي و نظريات، بستر مناسبي براي آگاهي افکار عامه از جريانات و تحولات سياسي و اجتماعي كشور  مهيا مي گرداند.  انتقاداتي که در نفس خود نه عامل نفي کننده بلکه اصلاح گر و سازنده باشد با نمايان ساختن ضعفها و نواقص زمينه را براي پائين آوردن سطح اشتباهات دولت و بالابردن ظرفيتهاي انکشافي و باز سازي کشور فراهم خواهد آورد؛  اما  حاکم نبودن فرهنگ انتقاد و انتقاد پذيري هم زمينه سو ء استفاده از آزادي بيان را در برخي رسانه هاي جمعي مساعد مي سازد  و هم دولت را در پذيرش انتقادات سالم و سازنده براي اصلاح امور غافل مي گرداند.

۳-         رسلانه ها  چشم و گوش مردم بوده و مردم را در کليه وقايع آگاه مي سازند .  فضاي بازي که براي ارائه ديدگاه ها و نظريات مختلف فراهم مي گرد د بهترين فرصت  را  براي ارزيابي عملکرد   بوجود مي آورد. آنچه که توسط رسانه هاي جمعي از نواقص و کمبودي ها و اشتباهات   به تصوير کشيده ميشود را  بايد با ديدي منطقي ديد .  بايد  آزادي بيان را به عنوان لازمه نهادينه ساختن دموکراسي پذيرفت و با  آغوش باز از رسانه ها استقبال کرد  

۴-     پذيرش انتقاد و انعطاف پذيري در برابر خواستهاي مردم بقاي حکومت را تضمين کرده و همانقدر که اعتماد مردم نسبت به دولت افزايش مي يابد، پايه هاي دولت مستحکمتر خواهد شد  .  و عكس آن فاصله  ميان حكومت  ومردم  را زياد خواهد نمود .  

منم من ، ميهمان هر شبت ، لولي وش مغموم

 

مدتي كه  يه چيزايي  بدجوري  ذهن و فكرم را مشغول كرده . نمي دونم  چي بگم يا چي بنويسم . نگرانم .   وضعيت عجيبي .  همش به فكر آينده  ام   ولي جز ابهام چيزي نمي بينم . اخبار بد ، حر فهاي نا اميد كننده  ، بي اعتمادي ، كسلي ، شايعه  ، گراني ، بيكاري ، فحش  و بد و بيراه  ، شايعه ، دروغ ، دلهره ، غم، تقلب، تهمت و ...    جامعه رو فرا گرفته  و اين يكي دو هفته اي به اوج خودش رسيده  . احساس مي كنم روح جامعه مرده است .  نمي دونم گفتن اينكه سرمايه اجتماعي در  اين جامعه  به   مرز بحراني رسيده فايده اي  دارد يا نه و اينكه  اگر  اين روند ادامه پيدا كنه چي  و كي مي خواهند جامعه و كشور  را نگه دارند .  اين چند روزه  هر كجا رفتم   مردم با يك  ادبيات مشابه صحبت مي كردند .  توي  ارايشگاه  موضوع مكالمات  فحش و بد بيراه بود سوار تاكسي  هم كه شدم  بازم همينطور . ديروز سوار  ماشين يه بنده خدايي شدم كه دكتري تاريخ داشت ( به گفته خودش ) و مسافر كشي مي كرد و از ميدان انقلاب تا آزادي  برا م يه سخنراني ( فحش و بدبيراه  ) تاريخي علمي كرد ( البته گفته هاش برام غريب نبود و لي رك گفتنش چرا) .  خيلي نگرانم ... برا ي  مردم ،  كشور  و ... .   هوا  آنقدر بس خيلي ناجوانمردانه سرد است كه من به  خودم مي گم   اي كاش ما هم نمي فهميديم و مثل ديگران را حت زندگي مي كرديم ،زمستان است ..........

سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
سرها در گريبان است
كسي سر بر نيارد كرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را
نگه جز پيش پا را ديد ، نتواند
كه ره تاريك و لغزان است
وگر دست محبت سوي كسي يازي
به اكراه آورد دست از بغل بيرون
كه سرما سخت سوزان است
نفس ، كز گرمگاه سينه مي آيد برون ، ابري شود تاريك
چو ديدار ايستد در پيش چشمانت
نفس كاين است ، پس ديگر چه داري چشم
ز چشم دوستان دور يا نزديك ؟
مسيحاي جوانمرد من ! اي ترساي پير پيرهن چركين
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آي
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوي ، در بگشاي
منم من ، ميهمان هر شبت ، لولي وش مغموم
منم من ، سنگ تيپاخورده ي رنجور
منم ، دشنام پس آفرينش ، نغمه ي ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بيرنگ بيرنگم
بيا بگشاي در ، بگشاي ، دلتنگم
حريفا ! ميزبانا ! ميهمان سال و ماهت پشت در چون موج مي لرزد
تگرگي نيست ، مرگي نيست
صدايي گر شنيدي ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را كنار جام بگذارم
چه مي گويي كه بيگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فريبت مي دهد ، بر آسمان اين سرخي بعد از سحرگه نيست
حريفا ! گوش سرما برده است اين ، يادگار سيلي سرد زمستان است
و قنديل سپهر تنگ ميدان ، مرده يا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توي مرگ اندود ، پنهان است
حريفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز يكسان است
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
هوا دلگير ، درها بسته ، سرها در گريبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگين
درختان اسكلتهاي بلور آجين
زمين دلمرده ، سقف آسمان كوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است

متن کامل جوابیه روابط عمومي سپاه منطقه قزوين  به سخنان آیت الله محمدی تاکندی

روابط عمومي سپاه منطقه قزوين با ارسال جوابيه اي نسبت به سخنان آيت الله محمدي تاكندي پيرامون انتخابات مجلس خبرگان استان قزوين واكنش نشان داد که متن آن به شرح ذیل است :

سلام علیکم

حضور محترم حاج آقا تاکندی : بنا به مشاهده مطالب شما در برخی جراید محلی استان که انگشت اتهام شما به سوی نیروهای مخلص سپاه و بسیج نشانه رفته و فرموده اید : که این نیروها برخلاف توصیه های حضرت امام خمینی(ره) و رهبر عالیقدر انقلاب در مسائل انتخاباتی و سیاسی فعالیت نموده اند و بدینوسیله با قرارگرفتن در کنار صندوقهای رای ضمن تحریک کردن و تعلیم آنان در شمارش آراء خودخواهیهای عجیب نمودند که در همین راستا لازم میدانیم چند نکته را به عنوان تذکر یادآوری نمائیم تا انشاء ا... در دنیا و آخرت پاسخگو باشید.

 

 

متن کامل  اطلاعيه آيت‌‏الله محمد تاكندي تحت عنوان «تشكر، تسليم و گله»

ادامه نوشته